loading...
پروازکده
afsaneh بازدید : 97 چهارشنبه 12 شهریور 1393 نظرات (2)

داستان کوتاه طنز هدیه ی تولد


کودکی به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه می‌خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آ
یا حقته که این دوچرخه رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت: آره.


مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

 

نامه شماره یک

سلام خدای عزیز

اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.

دوستدار تو - بابی 

بابی کمی فکر کرد و

afsaneh بازدید : 88 سه شنبه 21 مرداد 1393 نظرات (0)

داستانک: داستان کوتاه پند آموز 


روزگاری حاکمی اعلام کرد به هنرمندی که بتواند آرامش را در یک تابلو نقاشی بیاورد، جایزه ای نفیس خواهد داد. بسیاری از هنرمندان سعی کردند وحاکم همه تابلو های نقاشی را نگاه کرد و از میان آنهادو تابلو پسندید و تصمیم گرفت یکی از آنها را انتخاب کند. اولی نقاشی یک دریا چه آرام بود؛ دریاچه مانند آینه ای تصویر کوههای اطرافش را نمایان میساخت، بالای دریاچه آسمانی آبی با ابرهای زیبا و سفیدبود, هر کس این نقاشی را میدید حتما آرامش را در آن می یافت.

در دومی کوههایی بودناهموار و پر صخره......

بقیه در ادامه ی مطلب


afsaneh بازدید : 94 یکشنبه 19 مرداد 1393 نظرات (1)

داستان کوتاه جالب

پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من

 

میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم.


به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید


بقیه در ادامه ی مطلب

درباره ما
مرجع بزرگ دانلود..اخبار...سرگرمی...ترفندهاو ....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 48
  • کل نظرات : 46
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 33
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 65
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 208
  • بازدید ماه : 575
  • بازدید سال : 3,298
  • بازدید کلی : 31,645